اشعار ولادت امیرالمومنین علی (علیه السلام)
غلامرضا سازگار
به راه توست شهادت به از ولادت من
عنایتی كه شود مرگ من شهادت من
گدای سابقه دارم مرا مران كه بود
كرم سجیۀ تو، التماس عادت من
هزار مرتبه ام گر برانی از در خویش
هماره بر تو فزون تر شود ارادت من
هزار مرتبه بیماری از سلامت به
تو گر كنی قدمی رنجه بر عیادت من
سرم فدای قدم های دلبری گردد
كه برده دل زِ من از لحظۀ ولادت من
سعادت دو جهان بهر من سعادت نیست
تو گر مرا بپذیری بُود سعادت من
به بندگی درت می خورم قسم مولا
كه بر در تو بود بندگی سیادت من
زبان "میثمی " ام وقف گفتگوی تو باد
كه ذكر توست دعای من و عبادت من
*********************
ولی الله کلامی زنجانی
زبانی که بر ذکر وا می شود
ستایشگر مرتضی می شود
اگر بنده بیگانه شد با همه
به عشق علی آشنا می شود
دل افتاد اگر بر کمند علی
ز زنجیر ذلت رها می شود
علی در حرم پا به عالم نهاد
ورا کعبه مولد سرا می شود
حیات علی خاطرات صفاست
که گاهی مسرت فزا می شود
ز لوح لطایف حدیثی شنو
چو گویم گل عشق وا می شود
ندانم کی افتاده این اتفاق
که یاد آور مامضی می شود
عمر بود و بوبکر و مولا علی
که گاه این تقارن به جا می شود
علی در وسط آن دو همراه وی
گل اندر میان با صفا می شود
علی قامتی داشت کوته ولی
بلندی به همت سزا می شود
عمر گفت به خنده یا مرتضی
ببین خلق خیره به ما می شود
لنائیم و تو نون مابین ما
که کوتاه نون لنا می شود
علی با تبسم بدادش جواب
سخن یابن خطاب ادا می شود
یکی گفتی و حال بشنو یکی
زباندر دهان گه بلا می شود
سه حرف لنائیم گر ما سه تن
لنا لیک بی نون فنا می شود
اگر من نباشم شما نیستید
که بی نون لنا شکل لا می شود
علی نون نوراست و قاف قلم
به نون و قلم حق بنا می شود
علی بای بسم الله مصحف است
از کاخ ایمان بنا می شود
علی گر به موسی نگاهی کند
به دستش عصا اژدها می شود
علی نوح را می رهاند ز موج
علی خضر را رهنما می شود
قدکوتهش را مبین قدر بین
قدچرخ پیشش دو تا می شود
علی قهرمان حسین پرور است
کزو شور نهضت به پا می شود
علی قامتش را به عباسداد
که قد قامت کربلا می شود
*********************
ژولیده نیشابوری
بهترین رهبر ابناء بشر کیست علیست
به یتیمان ستم دیده پدر کیست علیست
داشت ایزدبه صدف یک دُر یک گوهر ناب
دُر یکدانه نبی هست و گهر کیست علیست
آنکه بر دوش رسول مدنی پای نهاد
تا کند بتکده ها زیر و زبر کیست علیست
کس نگفته است سلونی بجهان بهر بشر
انکه فرمود و به ما داد خبر کیست علیست
آنکه بر جای نبی خفت که از راه وفا
کند از جان نبی دفع خطر کیست علیست
آنکه با دیدن رخسار غم آلود یتیم
اشک می ریخت به دامن چو گهر کیست علیست
آنکه می برد غذای فقرا بر سر دوش
نیمه شب بر سر هر کوی و گذر کیست علیست
آنکه در خانه حق آمد و از خانه حق
بست از دار جهان بار سفر کیست علیست
آنکه شق القمر از تیغ عدو گشت سرش
بر سر سجده بهنگام سحر کیست علیست
*********************
علی اکبر لطیفیان
آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند
از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند
نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند
این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند
ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند
جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند
با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند
*********************
حسن لطفی
در ازل تا کتاب حق وا شد
رازهای نهفته افشا شد
در ازل پیشتر زلوح و قلم
حکم روز الست انشا شد
کسی آمد که در سرا پایش
جلوه های خدا هویدا شد
کسی آمد که با ولایت او
مرز دین،مرز کفر پیدا شد
خنده ای کرد و شد بهشت برین
مشت خاکی گرفت و دنیا شد
شه پری داد و جبرئیلی شد
نفسی زد کسی مسیحا شد
سر راهش نشت دل شده ای
دامنش را گرفت و موسی شد
الغرض میان آن محشر
بزم دلدادگی محیا شد
ما در آن دم سینجلی گفتیم
صدو ده مرتبه علی گفتیم
ای بزرگ شگفت نا پیدا
ای غرو سه تیغ بی همتا
آفتاب عشیره ی مجنون
قبله گاه قبیله ی لیلا
پادشاه حجاز و نان بردوش
زخمی بار کیسه ی خرما
ما کجا و کرامت خورشید
تو کجا کوچه های این دنیا
شدیدتر می زند به نام شما
تپش قلب حضرت زهرا
نام تو فتح باب پیغمبر
در هوالی لیلة الاسرا
نام تو می شود رجز وقتی
تیغ عباس می کند غوغا
نام تو نیل می شکافد باز
نام تو زهره می درد هرجا
مادرم گفت جای لالایی
تا که خیزم به نام تو بر پا
ذکری از والی الولی گفتم
صدو ده مرتبه علی گفتم
خواست حق آنچه می دمد گردد
چهره ات جلوه احد گردد
خواست حق تا که در ظهور آیی
که خدا با تو مستند گردد
خواست حق تا که طاق ابرویت
قبله ی جان الاالعبد گردد
یاد تو ذکر موج دریاهاست
لحظه هایی که جذر و مد گردد
رد پای تو را نمی یابیم
عرش حتی اگر رسد گردد
مرتضی مرتضاست در همه حال
گر جهان جمله عبدُود گردد
حق اگر از تو گفت و گو کرده
هرچه در چنته داشت رو کرده
عشق با تو شکوه دیگر داشت
عطر صد چشمه ی معطر داشت
میهمان زمین شدی چندی
که دلت آرزوی کوثر داشت
با تو نیمی ز خویش را می دید
چشم بر تو اگر پیمبر داشت
باز هم میدرید قلبش را
کعبه صدها هزار اگر در داشت
کعبه جای خودش که در قدمت
سینه ی آسمان ترک برداشت
هرچه بت بود در دلش آن شب
سجده بر خاک پای حیدر داشت
دل به زلف تو بست اگر دل بود
سر به راه تو داد اگر سر داشت
آمدی تا خدا نشان بدهد
در پس پرده حرف آخر داشت
آمدی تا غرورمان بدهی
جای حق خویش را نشان بدهی
گرد و خاکی میان میدان است
رزمگاهی دوباره حیران است
ابروانی کمی گره خورده
لحظه ها لحظه های طوفان است
ماندن اینجا چقدر نا ممکن
مردن اینجا چقدر آسان است
لشکری را به خویش پیچانده
ذوالفقاری که گرم جولان است
حول روز قیامت آمده است
یاکه شیر خدا رجز خوان است
دستمال نبرد خود را بست
یعنی این کوه گرم طغیان است
پهلوان پروری که می بینی
از نژاد خدای سبحان است
این که پیچیده لافتا باشد
بانگ تکبیر از خدا باشد
ماکه هستیم گردی از پایت
چشمهایی پر از تمنایت
ما که هستیم دستهای توهی
بر سر کوچه ی تماشایت
هم نشین غریب نخلستان
سر چاهی انیس غمهایت
مستحقیم کاسه ی شیری
لقمه ای از تنور زهرایت
نذر نعلین وصله دار تو و
پینه های دو دست تنهایت
نظری با تو آشنا گردیم
باز شیدای کربلا گردیم
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: امام علی(ع) - ولادت،مدح
برچسبها: اشعار ولادت امیرالمومنین علی (علیه السلام) مهدی وحیدی